اصلاحات اجتماعی در خاور میانه
دکتر بیژن باران دکتر بیژن باران

 

 

 

در خاور میانه اصلاحات اجتماعی 2 بخش عمده دارند: 1- دینی که در کل اسلام و مذهب های مانند تشیع و تسنن بوسیله رهبران مترقی طرح شده؛ در بدنه رواج می یابند. 2- سیاسی که عمدتا بوسیه دولت و احزاب پیشرو طرح شده؛ در جهت تحکیم ساختارهای مدرنیته با توسعه اقتصادی، تکثرگرایی، فردیت انسان، اجرای حقوق بشر همراه اند. اصلاحات دینی در جستار دیگری بررسی شده؛ در اینجا بواشکافی اصلاحات سیاسی بسنده می شود.

 

تعویض قدرت در جناحهای حاکمیت راست یا بین دولتمردانش صلح آمیز نبوده؛ با خشونت و قهر همراه است؛ در تضاد با انتقال قدرت در آمریکا در 225 سال گذشته. آزادی یک تجرید است برای شکوفانی استعداهای انسانی امروز و نسل آینده. عدم شکوفانی اقتصادی یعنی عدم رشد طبقات متوسط، عدم تحکیم طبقه کارگر، عدم شهریت کشاورزان. این طبقات زحمتکش اکثریت شهروندان بوده؛ فرزندانشان آینده کشورند. لذا عدم شکوفانی اقتصادی یعنی اعدام آینده؛ یعنی سر به نیست کردن خلاقیت فرزندان زحمتکشان.

 

از اینرو حاکمیت راست خاورمیانه با سلب آزادی، جهنم حاکمیت شان را برای آینده هم تضمین می کنند. در جهان مغزهای متفکر و خلاق از میان فرزندان طبقات متوسط است؛ نه از خانوارهای ثروتمند. در آمریکا و عربستان فرزندان ثروتمندان هیچ سهمی در بهینگی و آفرینش فن آوری، هنر، ادبیات، علم، ورزش، فیلم، موسیقی، تجارت جدید ندارند.

 

عدم شکوفانی اقتصادی در سراسر خاور میانه، از سلطنت اردن و عربستان تا جمهوری مصر و پاکستان، رواج دارد. چرا؟ حبیب ناظری اقتصاد فعلی ایران را در عوام‌زدگی، نگاه حجره‌یی بر مدیریت صنعت و اقتصاد، حکومت مدّاحان رانت‌خوار بر نفت، صنعت، اقتصاد می بیند. نتیجه کار دولتمردان فقر فزاینده، گرانی، بیکاری، ورشکستگی صنایع، رانده شدن نخبگان و کارشناسان، حیف و میل عظیم ثروت‌های کشور است. این یعنی اعدام آینده. لذا 100 سال است که رکود در دور باطل  فقر-ناشکوفانی استعداد اکثریت جوامع خاورمیانه مسلط است.

 

بنیانگرایی در خاور میانه اسلامگرایی از نوع سلفی و طالبانی بوده که با اصلاحات دینی به اسلام مدنی مدرن از نوع اماراتی و ترکیه ای در سده گذشته استحاله کرده و خواهد کرد. همزمان سیاست هم با طرد خودکامگی به حقوق مدنی و دیگر هنجارهای مدرن رایج سده 21 خواهد رسید. اصلاحات سیاسی در حکومت مطلقه و استبداد شرقی بوسیله انقلاب، کودتا، رفراندوم، انتخابات، تظاهرات قوام یافته؛ بموازات اصلاحات دینی مطرح می شوند.

 

رقابت میان اسلام مدنی و اسلام‌گرایی، روی مناسبات اقتصادی در خاورمیانه اثر می‌ گذارد. دولتمردان اسلامی 3 بخشند: اقلیتی پر از فساد مالی و قدرت طلبی بوده؛ بخش کوچکی دارای وجدان اجتماعی، انصاف، کاردانی می‌ باشد. بخش میانی اکثریت وظایف خود را مطابق سلیقه 2 اقلیت فوق انجام می دهند.

 

جوانان زیر 30 سال تا 2سوم جمعیت را تشکیل می دهند. آنها با آرمانهای انسانی، کارآمدی ابزارهای اینترنتی، نداشتن حرص مال و منزلت، نزدیکی سنی-جنسی برای ازدواج، اردوی وسیع تظاهرات خیابانی برای تغییر وضع اجتماعی اند.

 

دهر دینی مجموعه ای از اخلاق و تقوا دارد که با عقل سلیم در زمانه ویژه ای جورند. در فلسفه فرق اخلاق/ مورالز و تقوا/ اتیکز چیست؟ هر 2 روی عدالت، حقانیت، وظیفه تاکید می کنند. اولی از دید اجتماع، دومی از دید شخصیت، رفتار فرد را بررسی می کنند. لذا جامعه از رهبران مذهبی اخلاق معنوی توقع داشته؛ از دولتمردان سیاسی تقوای اجتماعی توقع دارد. در دین امتی اخلاق عتیق در مورد مومنان صادق است؛ ولی حقوق فردی شهروندان کافر ضایع می شوند.

 

یک وکیل مدافع قاتل میداند از نظر اخلاق قتل بد است؛ ولی از نظر تقوا/ فضیلت حرفه ای وکالت از متهم در مقابل دادستان دفاع می کند. لذا در نظام محکمه ای، تقوا/ فضیلت حرفه ای قانونی بر اخلاق فردی غالب می آید.

 

کانت 1724-1804 در مبحث اخلاق، نیکی را در انسان ذاتی و ناشی از وظیفه، خرد، انگیزه می داند. در دین، نیکی به مومنان بخاطر پاداش اخروی می باشد؛ گرچه آرامش روانی در این دنیا هم بهمراه دارد؛ ولی نسبت به دگرکیشان رفتاری غیرانسانی دارد.

 

اخلاق واسطه دین و منطق در افراد دینخو می باشد. اخلاق آرمانی کنونی با نوعدوستی، تعامل، مدارا، رحم به رقیبان، ضعیفان، اقلیتها، نیازمندان تبلور می یابد. در حالی که بورژوازی رانتیر هار و سیری ناپذیر همچون گله کفتار مردم و املاک عامه آنها را می درند.

 

در سده 20م اخلاق با آموزه های طالقانی، شرعیتی، مطهری برای جوانان شورانگیز بودند. در سده 21م اخلاق در شیعه دولتی برای بخشی از جوانان منفور است؛ اخلاق از دین جدا نیست. رهبر مذهبی در اپوزیسیون دهه 50ش دروغ را تقیه می نامد؛ ولی در حاکمیت/ قدرت هم، دروغ و زیرپا گذاشتن اصول دین را برای مصلحت دنیوی نظام تبلیغ می کند.

 

در دهه 50ش چریکها اخلاق انقلابی با رئوس آگاهی، عدالت، ایثار، شجاعت در تقابل با غربزدگی با رئوس فساد، ظلم، حرص مال و مقام را در جامعه گسترش دادند. دکتر مصطفی رحیمی 1305-1381، به آذین، شاملو، و دهها روشنفکر مترقی اخلاق انسانی را در آثارشان تبلیغ کرده؛ جوانان را جذب کردند. آنها مخالف خودکامگی بودند. ترجمه های دهه 40ش رحیمی از سارتر، کامو، دوبوار، برشت- درخشان بودند. او در نامه سرگشاده در آیندگان سال 57 با عنوان "چرا با جمهوری اسلامی مخالفم" می گوید: در پیش نویس قانون اساسی "ولایت فقیه" نیآمده بود.

 

وقتی در دولت چاپلوسی، فساد، اختلاس، پارتی بازی، ظلم، هتک حرمت، تجاوز جنسی، توهین، شکنجه، توبه تلویزیونی- مکرر اتفاق می افتد؛ در بسیاری از جوانان اشمئزاز تولید می کند. آنها به آموزه های اساطیری زرتشت، کوروش، مانی، مزدک، کاوه، آرش، سیاووش، رستم، سهراب، آناهیتا- روی می آورند.

 

تبلور موج نوین جوانان را در جنبش سبز 88 و بهار عربی 2011 شمال آفریقا بضد حاکمیت مستبدان انحصارگر مادام المعری می توان دید. با سقوط بساط دیکتاتوری، نیروهای اسلامی هم وقت را غنیمت شمرده؛ مانند ارتودوکسهای یهودی برای سیطره در حاکمیت جدید فعال می شوند.

 

اصلاحات سیاسی، بخاطر سازمانهای دولتی اجرایی و مجلس، مصلحین را گروه-کار می کند. اصلاحات دینی در مصلحین بطور فردی و مجزا از هم اتفاق می افتند. مصلحین دینی مکاشفات خود را در محیط آزاد غرب مانند "یافتم/ یوریکا" ارشمیدوس با بیانی فاخر ارایه می دهند. مصلحین دینی شاعرانه و منفرد بوده؛ سیستماتیک اصلاحات دینی را بین خود تقسیم نمی کنند. تازه اصلاحات دینی بین مردم هم رواج نمی یابند؛ زیرا دین شخصی هنوز وجود اجتماعی ندارد.

 

لایه فکوران همسو با رانتهای دولتی نظرات چاپلوسانه سیاسی و دینی در رسانه های دولتی نشر می کند. این نظرات گره به روز کردن دین را برای شکوفانی جامعه نمی گشایند. ولی برخی از دولتمردان دینی هم مانند امیران ارتشی رژیم ساقط از قماش سپهبد کیا، ژنرال طوفانیان، ژنرال نصیری در ثروت اندوزی غیرقانونی دست دارند. نمونه: یزدی صاحب امتیاز شکر و کلی پمپ بنزین در ایران است.

 

لایه آخوندهای محافظه کار/ اصولگرا نوآوری ظاهری در اصول یا فروع دین نمی کنند؛ ولی طرز فکر شان با تصاحب زمین و تملک کسب رو بسوی آگاهی آغازین بورژوازی رانتیر دارد. این آگاهی منجر به رقابت باهمدیگر، پته هم را رو آب انداختن، کشاندن رقیب به دادگستری، اختلاسهای کلان، فرستادن حسابها بانکی مانند سران رژیم ساقط به خارج می شود. ولی تحریمها و بستن سفارتهای کشورهای غنی غربی برای آنها تضییقات پدید آورده.

 

اصلاحات سیاسی در ادامه انقلاب مشروطیت در دهه 20ش با آزادیهای احزاب و رسانه بویژه در دوره زمامداری دکتر مصدق سپس در بهار آزادی بهمن 57 تا خرداد 60 باوج رسیدند. پس از سقوط بدون مقاومت و تبعید رضا خان در شهریور 20، جنبش ملی شدن صنعت سراسری نفت بطور غالب سکولار بود. کودتای 32 و سلطه ساواک سفاک پس از قیام خرداد 42 سازمانهای سیاسی را تارومار کرد. این سرکوب سازمانی با شرایط عینی ناشی از شکست اصلاحات ارضی و گسیل خیل دهقانان به حاشیه شهرها به سقوط سلطنت منجر شد.

 

از انقلاب سفید بهمن 41 تا بهمن 57 جامعه از نظر سیاسی به عهد جنبش تنباکو برهبری آخوند شیعی میرزای شیرازی و همکاری اسدآبادی/ افغانی، یک قرن به قهقرا رفت. حاشیه نشینهای شهرها در نتیجه خانه خرابی اصلاحات ارضی خیل خرافی خرابگر انقلاب بودند. در بهمن 57 شورای انقلاب تمام شیعی انحصارگرا با حذر از دولت بختیار- هیچ نقشی به دیگر جناحهای شیعی مانند شریعتمداری، ادیان سنی، ارمنی/ کلیسای شرقی، سکولارهای جبهه ملی، چپهای فداییان و مجاهدین نداد.

 

در رژیم 1000 فامیل ساقط، رسانه های دیجیتال شهروندی نبودند؛ لذا فساد و ظلم حاکمیت در جامعه رو نمی شدند؛ با تبلیغات گوبلزی دولت هم زرق و برق رژیم ذهن برخی لایه های متوسط را به اوهام کوروش و داریوشی می برد. ولی در رژیم فعلی وجود رسانه های دیجیتال و ماهواره ای جهانی ظلم و فساد را هر لحظه پخش می کند. برخی بخاطر منافع شان و برخی بخاطر عدم آگاهی نتیجه می گیرند که رژیم ساقط برای آنها بهتر بود.

 

در خاورمیانه چون ثروت کلان از راههای غیرقانونی بندوبست با دولت یا 1000 فامیل بدست می آید؛ لذا آمار و ارقامی در باره ثروتمندان منطقه وجود ندارند. شاید با سرمایه های مافیایی در غرب بتوان قیاس کرد. آیا روشنفکر راست، میانه، چپ می تواند سرمایه دار باشد؛ زندگی خانواده را از سود کسب احراز کند؟ شفا، نراقی، نصر با مقام دولتی معیشت می کردند.  

 

در رژیمهای مستبد ساقط سوای عدم شکوفانی اقتصادی سرمایه داری، روشنفکران راست بضاعت فرهنگی برای مقابله نظری با بنیانگرایی را نداشتند؛ روشنفکران چپ هم در زندان دسترسی به کتب تحقیقی نداشتند. امکان برای جدل/ پلمیک چپها با سرکوب دولتهای راست استبدادی محدود است. لذا نظرات بنیانگرایانه دینی براحتی در جامعه اشاعه می شدند. چون حکومتهای در سیاست راست اند؛ روشنفکران خواهان تغییر حاکمیت عمدتا چپ اند. اگرچه روشنفکران بنیانگرا هم فراوانند.

 

روشنفکران راست خود و اغلب اقشار اجتماعی مانند دانشجو را واقعگرا دانسته؛ به بقیه جامعه توجه نمی کنند. سيد حسين نصر، شجاع الدین شفا، احسان نراقی، احمد فرديد- بضاعت فرهنگی نداشتند تا به نظرات التقاطی جلال آل احمد، علی شريعتی، مهدی بازرگان، يدالله سحابی، حبيب الله پيمان برخورد کنند. آنها همگی فارغ التحصیلان دانشگاههای غرب یا آشنا با فرهنگ مدرن بودند.

 

انتقاد از خودکامگی در دهه 50ش با جبن و سکوت روشنفکران راست در حاکمیت و زندان و اعدام معترضان روبرو بود. ولی همین روشنفکران راست اکنون در خارج حاکمیت فعلی را با تمسخر انتقاد می کنند. در حالیکه نتیجه سیاستهای کلان رژیم ساقط جمهوری قرون وسطایی فعلی شد؛ ولی نتیجه حکومت فعلی خواستهای حقوق مدنی بخش مهمی از جامعه می باشد.

 

در رژیم خودکامه باندهای قدرت دایم در زدوبند و رقابت اند. برعکس دولت مدرن دولتمردان تامین و امنیت در رژیم ندارند؛ بجز باند خودکامه. وقتی باندی از دولت طرد می شود اعضای آن امنیت شغلی، حیات، حق مسافرت را گاهی از دست می دهند. بقا در حاکمیت جاپلوسی و عدم عزت نفس می طلبد. نمونه ها فراوانند: حبس نصیری و هویدا در رژیم ساقط. دست و پا زدن مرتضوی برای بقا در حاکمیت فعلی را می توان دید.

 

در دنیای مدرن نمی توان نخست وزیر، رییس مجلس و حتی رییس جمهور سابق را حصر خانگی، ممنوع الخروج/ المصاحبه، بیکار کرد. حتی لابی رژیم در خارج مانند دکتر امیر احمدی هم طرد می شود. رژیم خودکامه فقط منافع کوتاه-مدت باند درونی را مراعات کرده؛ نیز آرمانهای رهبر بر اقتصادیات جامعه ترجیح دارند. این ترجیح میلیاردها/ تریلیونها دلار خسارت در رژیمهای کودتایی 100 سال گذشته ببار آورده.

 

برخی مصلحین سیاسی دیگر که در زندان یا برونمرزی فعال بقرار زیر اند: طبرزی، امیر انتظام، دکتر منصور فرهنگ، دکتر عبدالکریم لاهیجی. شخصیت دیگر حاج سیدجوادی مقیم پاریس است که در بهار آزادی در تهران بیشتر از نماینده مجاهدین رای آورد. در بهار آزادی روشنفکران حاکمیت وابسته ساقط سکولارها را تنها گذاشته؛ بغرب گریختند.

 

باید شاعران، روزنامه نگاران، کنشگران حقوق بشر، فیلمسازان، ورزشکاران را هم نام برد: ژیلا بنی یعقوب، اردوخانی، هالو، هیلا صدیقی، جعفر پناهی، محمد صدیق کبودوند. مصلحان سیاسی تکنوکرات از نوع بهزاد نبوی، شعله سعدی، تاجزاده، دکتر رییس دانا فعالند. دکتر عبادی، دکتر باقی، دکتر زرافشان، دکتر سلطانی، دکتر ستوده، دیگر وکلای شجاع برای مدرنیته در دادگستری می کوشند؛ زندان و تبعید را می پذیرند.

 

رشد اقتصادی به سکولاریزم تدریجی، فروکش خودکامگی، تعدیل بحران پیشاانقلاب منجر می شود. با بسط اقتصاد خصوصی لایه هایی از مردم از اتکا بر منابع بی واسطه مالی دولت جدا شده؛ در نتیجه از قدرت نامحدود خودکامه می کاهند. چون تولید ناخالص ملی حاصل از نفت و گاز عمده درآمد دولت بوده، خودکامه غریزی رشد اصناف و خرده بورژوازی را کند کرده؛ از سهم آنها در حاکمیت بنفع خود کم می کند.

 

پس درآمد سرشار کانها، ضعف طبقات متوسط، رواج فرهنگ پیشامدرن، تمرکز قدرت سرکوب دولت در ید خودکامه- استبداد باثبات چند دهه ای را پدید می آورد. نمونه های عربستان و لیبی قذافی بر این مدل منطبق اند. رژیم حتی جناحهای خودی حاکمیت را طرد و زندان می کند.

 

عکس این را در فرانسه می توان دید که اکثر درصد تولید ناخالص ملی متعلق به خرده پاهای خدمات توریستی می باشد. این استقلال محدود مالی دولت از بازار جهانی بسرکردگی آمریکا در سیاست خارجی کمی مستقل از آمریکا بروز می کند. در دهه 60م این استقلال در سیاست دوگل را می توان دید.

 

تضاد ذهنی بنیانگرایان و مصلحان را می توان در ساختار مغزی هم دنبال کرد. متحجران فکری شبکه اعتقادی شان بر منطق چیره است. عصبشناسی و ابزار بررسی فعالیت مغز مانند اف ام آر آی در پژوهشهای علمی رابطه شخصیت، حافظه، اعتقادات، منطق، پردازش دماغی حسگرهای بدن را تبیین/ تجسم می کنند. شبکه عصب جایگاه اعتقادات مجزا از شبکه منطق در غشاء مغز چپ می باشد.

 

اعتقادات در کودکی شکل گرفته؛ محیط آنها را در مغز فرد مداربندی سخت می کند که اغلب با اطلاعات نرم جدید منافی اعتقادات این مدارات بهم نخورده؛ فرد در صحت اعتقادات خود گاهی تا جانفشانی می رود. ولی بقول راسل خردگرا، من برای نظراتم فدا نخواهم شد؛ زیرا نمیدانم که آنها صحیح اند.  

 

در جدلهای سیاسی توهین به طرف مقابل بکار می رود. خشم یکی از محرکات 6گانه مانند اشمئزاز، شگفتی، ترس است که به غریزه گریز/ گریبانگری می کشد. توهین، فحش، تهدید- تولید خشم در فرد می کنند که با افزایش ادرنالین در خون، بالایی فشار خون، ازدیاد ضربان قلب همراه می شود. در برخی جدلها توهین، هم برای تسلی گوینده هم برای برانگیختن مخاطب، بکار می رود. توهین برخورد به شخصیت و نفرین برای تقاص آسمانی در جوامع انسانی رایج اند.

 

در سده 21م احزاب و اتحاد آنها بخاطر سرکوب دولتی تارومار می شوند. ولی با شبکه های مجازی می توان روی حقوق فردی تاکید کرده؛ در تظاهرات و اعتصابات عمومی، رژیم را برای اصلاحات تحت فشار گذاشت- مدل بهار عربی در مصر و یمن. جنگ داخلی لیبی و سوریه مرحله پیشرفته مدل دولت اقلیتی سرکوبگر لبنان و بحرین می باشند.

 

برخی نظرات اوملیل مراکشی، طیبی سوری، ادوارد سعید فلسطینی 1935-2003 هم آورده می شوند.

ادوارد سعید در کتاب شرقشناسی/ اورینتالیزم از تعصب رسانه های غربی نسبت به زندگی مسلمانان بجامانده از عصر پسااستعماری و امپریالیزم نام می برد. او با آشنایی با آثار دریدا، فوکو، چامسکی- معتقد است آثار ادبی/ تاریخی غربی شمای باسمه ای، تخیلی از شرق حتی در عصر باستان، در نمونه پارسیان آشیل 525-456 ق.م. در یونان می دهد. زبان یونانی در تصویر سوژه از فاصله زیاد بر اساس چند کتاب، دید مولف را با تحریف می آمیزد. سعید مخالف برخی سیاستهای خارجی آمریکا در خاور میانه است.

 

خلجی در منبع زیر می نویسد. دهه 90م دوره‌ توسعه‌ پسااستعماری در کشورهای عربی بود؛ در تقابل با نیروی خارجی، اولویت مسلمانان "وحدت ملی" بود. اسلام‌گرایان این "وحدت ملی" را به "وحدت امت" و "وحدت کلمه" تعبیر کرده؛ صداهای مخالف خود را خاموش و سرکوب نمودند. با مرحله پسااستعماری در خاورمیانه عربی، علی اوملیل، فیلسوف مراکشی، در کتاب 1991 درباره‌ مشروعیت اختلاف/ فی شرعیة الاختلاف، نوشت:

 

امروز ما نیاز داریم به جای وحدت، کثرت را به رسمیت بشناسیم. زیرا حقِ متفاوت بودن، گوهر دموکراسی است. هر نظام دموکراتیک تکثر را می‌پذیرد تا مشروعیت ش در مقام یک نظام مدرن بر پایه‌ی تکثرگرایی بنیاد شود. مسلمانان عرب نیاز به وحدت ندارند؛ بل‌که آنان 3 نیاز دارند: دموکراسی، تکثرگرایی/ پلورالیسم و حقوق بشر برای هر فرد.

 

دموکراسی مدارا با اقلیتها بوده؛ حتی با اقلیت حاکمیت فعلی! دموکراسی آفرینش، طرح، توسعه، اجرای قانون، گزینش رهبری ادواری سیاسی با رای برابر و آزاد مردم است. تکثرگرایی پذیرش رقابت برای قدرت بوده؛ جامعه رنگین کمانی از سبک زندگی، اعتقادات، منافع است. حقوق بشر قوانین اجتماعی مدرن جهانی برای بروز فردیت می باشند. فردیت در ظاهر و باطن برخلاف امت واحد، یک شکل شاخصه مدرنیته است. این فردیت شامل دین شخصی در تخالف با دین امتی/ دولتی می باشد.

 

طیبی، نظریه پرداز سوری، در کتاب اسلامگرایی و اسلام 2012 می نویسد: نظام اسلامیِ مورد نظر اسلام‌گرایان هیچ یک از 3 نیاز فوق یعنی دموکراسی، تکثرگرایی، حقوق بشر را تأمین نمی‌کند. تنها راه رهایی از اسلام‌گرایی آن است که مسلمانان {بااتحاد با نیروهای مدرنیته خواه} خود را از شرّ حکومت‌های اقتدارگرا برهانند؛ تا به دمکراسی عرفی/ سکولار برسند.

 

آیا اسلام‌گرایانی که در تونس، مصر و جاهای دیگر کمترین نقش را در برانداختن حکومت خودکامه نداشتند؛ ولی امروز پیروزمندانه {بخاطر آرای مردم متدین} قدرت را در آغوش گرفته‌اند می‌توانند به گونه‌ای شریعت را اجرا کنند که جایی هم برای آن ایده‌آلیست‌های {مدرنیته خواه} دموکراتی بماند که انقلاب کردند؟

 

خلجی در نقد کتاب طیبی می نویسد: اسلامگرایان با سربازگیری و بسیج عوام در رویای تشکیل امارت واحد شریعت در جهان اند؛ ولی در واقع با جناحهای خودی و دیگر نحله های اسلامی خصمانه برخورد می کنند. چون اسلامگرایی اعتقادات اقلیت جامعه است؛ نباید خود را نماینده‌ واقعی مسلمانان جا بزند. اگر هم از طریق مشروع به قدرت برسد؛ نیروهای دیگر نباید آن را به زور از حاکمیت حذف کنند.

 

این عدم حذف را در فلسطین با غلبه حماس در غزه و لبنان با غلبه حزب الله می توان دید. {نیروهای مدرنیته خواه} باید با مدارا آنها را به آگاهی و بلوغ اجتماعی با رسانه های ماهواره ای و گروهی سده 21م برسانند. تنها شکوفانی اقتصادی است که حریف اسلامگرایی می شود.

 

منابع. http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Muslim-majority_countries  ‏2012‏/09‏/20‏ 01:22 ب.ظ

Bassam Tibi, Islamism and Islam, New Haven & London, Yale University Press, 2012

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/07/120710_l44_political_islam.shtml مهدی خلجی

حبیب ناظری :اقتصاد «حُجره‌یی» و مداحّان صنعتی و نفتی  http://shahrgon.com/?p=10263


September 20th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی